پرتقال کوکی - A Clockwork Orange
The Piano Teacher - معلم پيانو
some like it hot بعضی ها داغشو دوست دارند
بیا بها ر و بشوی خاک غصه از رخ باغ
The Scent of Green Papaya - بوی انبه ی کال
An Education - یک آموزش
LINCOLN - لینکلن
بینوایان - Les Miserables
amour - عشق
شكستن امواج Breaking the Waves
لنی lenny
آمادئوس - AMADEUS
Dogville - داگويل
نگاهی کوتاه به آثار سینمای جهان در سالی که گذشت(سال غافلگیری)
دنیای بی نقص - A Perfect World
من سام هستم - I Am Sam
هوگو - HUGO
توتفرنگیهای وحشی - Wild Strawberries
نقد فیلم "La Môme) La Vie en rose) - زندگی همچون گل سرخ" -
پوستی که در آن زندگی میکنم - the skin I live in
نیمهشب در پاریس - Midnight in Paris -
درخت زندگی - The Tree of Life -
نقد فيلم: جاده مالهالند - Mulholland Drive -
فیلم کوتاهی درباره قتل A short Film about Killing اثر کریستف کیشلوفسکی -
خوب بد زشت - the good the bad and the ugly -
لبخند موناليزا - mona lisa smile -
بچه رزماري - Rosemary's Baby -
نقدفیلم ایستگاه آخر:(the last station) -
کابوي نيمه شب - MIDNIGHT COWBOY -
نقد فیلم "one flew over the cuc nest - دیوانه از قفس پرید( پرواز بر فراز آشیانه فاخته)" -
روزی روزگاری در آمریکا - once upon a time in america -
اوه برادر کجایی؟ - O Brother, Where Art Thou -
زیبا - Biutiful اثر الخاندرو گنزالس ایناریتو -
بزودی رودخانه میستیک Mystic River -
ادوارد دستقیچی Edward Scissorhands -
شكستن امواج Breaking the Waves -
سخنرانی پادشاه the kings speech -
سيدني لومت كارگردان مشهور آمريكايي درگذشت -
هرگز رهایم مکن never let me go -
همه چیز درباره مادرم all about my mother -
نقد فیلم پاريس تگزاس : paris texas -
آخرین تانگو در پاریس (last tango in paris (1972 -
نقد فیلم راز در چشمانشان The Secret in Their Eyes -
نقد فیلم آمریکایی:(the american) -
نقد فیلم عشق سگی: ( amores perros) -
نقد فیلم عشق سگی ( amores perros) -
نقد فیلم يتيم خانه:(The Orphanage) -
پیشنهاد برای دیدن فیلم فریدا -
نقد فیلم کلکسیونر: (Collector) -
نقد فیلم : ریش قرمز (red beard) -
4ماه، 3هفته و 2روز- 4months , 3weeks , 2days -
من نفرتانگیز: espicable Me!!! -
نقد فیلم سگ هاي پوشالي:(Straw Dogs) -
نقد فيلم: سالو، 120 روز در شهر فساد (Salo: 120 days of sodom) -
ترانه ادیت پیاف در فیلم سر آغاز کریستوفر نولان -
نقد فیلم اسپارتا (Spartacus) -
نقد فیلم: مزد ترس (The wages of fear, Le salaire de la pour) -
نقد فیلم: تو جک را نمیشناسی ( you dont know jack ) -
The Piano Teacher - معلم پيانو -
نقد فیلم: راننده تاكسي (Taxi Driver ) -
نقد فیلم:درخشش ابدي يك ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind ) -
نقد فیلم جدا مانده ( The Departed) -
نقد فیلم:مولن روژ (Moulin Rouge) -
نقد فیلم "mr.brooks - آقای بروکس" -
نقد فیلم " Life Is Beautiful - زندگي زيباست"
نقد فیلم " shall we dance - بايد برقصيم؟" -
نقد فیلم " before the devil knows youre dead - پیش از آن که شیطان بفهمد تو مرده ای"-
the deer hunter - شکارچی گوزن -
before sunrise - پیش از طلوع آفتاب -
there will be blood - خون به پا خواهد شد -
LA DOUBLE VIE DE VERONIQUE - زندگی دو گانه ورونيکا -
Broken Embraces - آغوشهای گسسته -
American Beauty - زيباي آمريكايي -
The Lives Of Others - زندگی دیگران -
کلاسیک های مدرن هالیوودی -غیر هالیوودی -
Inglourious Basterds - لعنتیهای بی آبرو -
pride & pregudice - غرور و تعصب -Scarface - صورت زخمی -
Autumn Sonata - سونات پاییزی -
black book /Zwartboe - کتاب سیاه -
sence and sencibility - حس و حساسیت -
the lovely bones - استخوانهای دوست داشتنی -
Broken Embraces - آغوشهای گسسته -
eastern promises - وعده های شرقی -
ده فیلم نامزد بهترین فیلم - به بهانه نزدیک شدن مراسم اسکار -
The White Ribbon - روبان سفید -
who's afraid of virginia woolf - چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد -
Slumdog Millionaire - میلیونر زاغهنشین - به بهانه نزدیک شدن مراسم اسکار -
scent of a woman - بوی خوش زن -
pride & pregudice - غرور و تعصب -
memoirs of a geisha - خاطرات یک گیشا -
burn after reading - بعد از خواندن بسوزان -
frozen river - رودخانه يخ زده -
what ever happened to baby jane - چه بر سر بیبی جین آمد. -
Away We Go - جایی دیگر می رویم -
The Brothers Bloom - برادران بِلوم -
the legend of 1900 - افسانهی ۱۹۰۰ -
revolutionary road - راه انقلابی -
no country for old men - پیرمردها کشوری ندارند -
cinema paradiso - سینما پارادیزو -
pulp fiction - قصه های عامه پسند -
همسر مسافر زمان - The Time Traveler's Wife -
shawshank redemption - رستگاری در شاوشنگ -
Julie & Julia - جولی و جولیا -
ابری با احتمال بارش كوفته قلقلی - Cloudy with a Chance of Meatballs -
Paranormal Activity - فعالیت غیر طبیعی -
Drag Me To Hell -فیلم مرا به جهنم بکش -
Bitter Moon - ماه تلخ - درام -
ساخت فیلم مستقل درباره شخصیت جوکر یکی از جنجالی ترین اتفاقات سینمایی سال 2019 محسوب می شود.تاد فیلیپس کارگردان این اثر پیش از اکران گفته بود جوکر » با فیلمهایی که تا پیش از این، از شخصیت های کامیک بوکی اقتباس شده بطور کامل تفاوت دارد و آماده هرگونه حمله و جبهه گیری ها می باشد! همین اظهار نظر کافی بود تا توجهات به جوکر » جلب شود و همگان منتظر بمانند تا ببینند آیا اینبار این شخصیت خواهد توانست پس از موفقیت در فیلم شوالیه تاریکی »، به توفیقی مجدد در سینما دست یابد یا خیر.
این مسیر البته با موفقیت های غیرمنتظره فیلم در جشنواره ونیز همگان را حیرت زده کرد. جشنواره ونیز که از آن به عنوان یک جشنواره هنری یاد می شود و در سالهای گذشته جوایز خود را به آثاری اختصاص داده که جنبه های هنری آنها برجسته تر بوده، اینبار در حرکتی غیرقابل پیش بینی جایزه بهترین فیلم خود را به جوکر » اختصاص داد تا این فیلم تبدیل به نخستین.
بیش از هر چیزی در فیلمسازی به کار کردن با بازیگرها عشق میورزم. بینهایت عاشقشان هستم و تلاش میکنم هوایشان را داشته باشم چون ممکن است در طراحی لباس و صحنه، نورپردازی و… اشتباه کنم اما اگر بازیگرها در هماهنگی کامل با شخصیتهایی باشند که برایشان نوشتهام، فیلم نجات پیدا میکند. ممکن است بهترین و زیباترین فیلمبرداری دنیا را داشته باشم اما اگر بازیگران ندانند چهطور جانمایهی شخصیتها را دربیاورند همه چیز خراب میشود. اول تلاش میکنم بازیگرانی پیدا کنم که با شخصیتهای قصهام تناسب بیشتری داشته باشند. اگر یک نقش بازیگر بزرگی بطلبد حتماً به دنبال آن بازیگر خواهم رفت اما اگر نقش ویژگیهای ناشناختهای داشته باشد باید دنیا را دوره بیفتم تا فردی را پیدا کنم که با خصوصیات مورد نظرم بخواند و متقاعدم کند. یکی از جالبترین جنبههای فیلمسازی، جستوجوی بازیگر.
با پالتویی کهنه و رنگ و رو رفته و با جثهای سنگین، در خیابانهای سرد نیویورک گام برمیدارد و استیصال را پیش رویمان میگذارد. تنهاست و به جز یک گربه شریک دیگری در زندگیاش نیست. طراحی صحنه خانهاش نشان میدهد که به هیچ عنوان زندگی قابل توجهی بهعنوان یک نویسنده مشهور ندارد. وجود ات مرده روی بالشش، بویی از تفعن زندگیاش میدهند. بهشدت بد دهن است و به هیچ عنوان تحمل نویسندگان هم عصرش را نداردنفرت انگیز و همزمان شگفت انگیز.
خلاصه داستان:دیترویت داستان اندوهناک یکی از تاریکترین لحظات آشوب شهری در تابستان سال 1967 را روایت میکند. در سال 1967 شورش و ناآرامی رفته رفته شهر دیترویت را فرا گرفت. دو روز بعد گزارش تیراندازی در سطح شهر، پلیس شهر دیترویت، پلیس شهرمیشیگان و گارد ملی ارتش میشیگان را به جست وجو در سراسر دیترویت .
واکنش منتقدان:
دیترویت» در چند مورد با استقبال منتقدان روبه رو شد:کارگردانی، فیلمنامه، بازیگران(پولتر،بویگا و اسمیت). در سایت راتن تومیتوز براساس 227 نقد منتشر شده 83درصد امتیاز مثبت فیلم گرفته است. میانگین نمره فیلم 7.5 از 10 است. سایت متاکریتیک» امتیاز متوسط 78 از 100 را بر اساس 48 نقد منتشر شده به فیلم داده است. در ادامه گزیدهای از نظر منتقدان را مرور میکنیم:
خانواده و نگاه تربیتی به فرزندان دغدغه فیلمهای خاویر لگراند است. چه در فیلم Custody و چه در فیلم قبلیاش یعنی Just Before Losing Everything این کارگردان سعی داشته نگاه ویژه خود به فضای پیرامون نوجوانان در خانواده را که تا چه میزان میتواند هراسناک باشد به ما نشان دهد. اما در فیلم حضانت» به نظر میرسد فیلمنامه به اندازه کارگردانی پرداخت خوبی ندارد. اگر خلاصه بگویم مسئله شخصیتهای فیلم، مسئله مخاطب نمیشود و ما به اهمیتی که در نگاه لگراند به این موضوع است آنطور که باید پی نمیبریم و درک نمیکنیم. به نظر میرسد تاکید بر یک پایان تکان دهنده بیش از هرچیز دیگری فیلم را تحت الشعاع قرار داده است. لگراند که برای این فیلم توانست شیر نقرهای جشنواره ونیز را در سال ۲۰۱۷ کسب کند قطعا انتظارات را از فیلمهای بعدی خود بالا برده است. به تماشای این فیلم ۹۰ دقیقهای بنشینید تا سپس به فراز و فرود فیلم در ادامه بپردازیم.
بهترین پیشنهاد» ساخته جوزپه تورناتوره،به راحتی می تواند طیف گسترده ای از مخاطبان را به خود جلب کند. فیلم، داستانی معماگونه دارد و داستانهای معمایی،اساسا سرگرم کننده اند.درعین حال ،مسائل عمیق انسانی در آن نهفته است،ارجاع بسیاری به هنرها دارد و می تواند طیفی از علاقه مندان به هنرهای نقاشی،معماری، طراحی را به خود جلب کند و چه از این بهتر که فیلم، مختص بهگروه خاصی نیست و نمی خواهد بین تماشاگران با واژه های خاص و عام فاصله بیندازد.
بهترین پیشنهاد درباره مفهوم تقلب است، درباره تمایز بین اصل و کپی است، درباره هویت واقعی و جعلی است،درباره ظاهر و باطن است. ویرژیل آلدمن با بازی خیره کننده جفری راش کارشناس تابلوهای نقاشی است و در حرفه اش بسیار خبره. او آدمی است منضبط، منزوی و تنها و تک افتاده
فیلم خانهای که جک ساخت، یکی از عجیبترین، مُشمئزکنندهترین و درعینحال صریحترین فیلمهای تاریخ سینما منباب خُشونت، قساوت و وحشیگری لجامگسیختهی ژرفای پنهان و ناپیدای سرشت سایهوار، هُولناک و نفرتانگیز نوع بشر است و نمایش تأثیرگذار، مالیخولیایی و بهغایت اندیشمندانهای است که همچون خانهای بُتنی و مُستحکم، آرامآرام در طول روایت پُرفرازونشیبِ زهرآگین، تهوّعآور و گزندهی خود، بر روی روان مُضمحل، سردرگم و بهغایت بُهتزدهی تماشاگر ساختهوپرداخته میشود و زیربنای پیچدرپیچ و شالودهی ناگسستنی آن، همچون ریشههای درهمتنیده، چسبناک و انبوه درختی غولآسا و کُهنسال، ذهن ازهمفروپاشیدهی تماشاگر را از درون میگُسلد و آرامآرام با سوزش عمیق جانکاهی میفرساید. چشمانداز مُتناقض شیطانی و درعینحال انسانگرایانه و جهانبینی عمیق و خلسهواری که لارس وُنتریر ـ کارگردان ـ در فیلم خانهای که جک ساخت، از شالودههای انتزاعی اندیشهی بشر و پژواک درونی تفکّر انسان ارائه میدهد، هیچگاه تا این حد زُلال، بیپرده و البته .
سری جدید از تهیه کننده و فیلمنامه نویس "دختران گیلمور" ما را به پایان 50 سال پیش می برد، زمانیکه معیار اصلی موفقیت ن حضور شوهر بود. زندگی ایده آل همسر و خانم نمونه، میریام مائیز، در یک لحظه زمانی که شوهرش اعلام می کند که با منشی خود می رود، سقوط می کند. خانم میسل ناامید به این باشگاه می آید، جایی که او چنین شجاعانه ایستاده است، جایی که بسیاری از کمدین های مرد هرگز به موفقیت در آن فکر نمی کردند.
آلفرد هیچکاک فقید در سال ۱۹۶۰ توانست یکی از بهترین آثار خود را تحت عنوان Psycho خلق کند؛ روانی» داستانی پر از هیجان و تعلیق بوده که موفقیت فراتر از انتظار خودش را مدیون اقتباس از رمانی به همین نام از رابرت بلاخ است. داستان در رابطه با جوانی به نام نورمن بیتس است که متلی را به همراه مادرش (نورما) اداره میکند منتهی نورمن همانند دیگران از سلامت روحی برخوردار نیست و از بیماری شیزوفرنی (دوگانگی شخصیت) به شدت رنج میبرد. در سال ۲۰۱۳، شبکهی A&E تصمیم گرفت تا با رونمایی از سریالی به نام Bates Motel با اقتباس از همین رمان، روایتی دیگر از داستان نورمن و نورما را برای بینندگان عاشق این سبک و سیاق فراهم کند. این سریال در همان وهلهی اول از مشکلات زیادی رنج میبرد ولی توانست عملکرد بهتری در طول پنج سال پخش، از خود نشان دهد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در تاریخ سینما همواره هنگام صحبت درباره نی که به عنوان ابزار برای به تصویر کشیدن جذابیت های فیزیکی معرفی شده اند، نام مرلین مونرو به میان آمده است. اما به نظر می رسد جودی گارلند بازیگری بوده که تاریخ بیش از آنچه که درباره مرلین مونرو نوشته شده، به او بدهکار است. بازیگری که در قرن بیستم یک نمونه تمام و کمال از ماشین آدم سازی هالیوود بود و سرنوشتش به گونه ای رقم خورد که می توان او را یک قربانی تمام عیار هالیوودی در کنار مرلین مونرو دسته بندی کرد؛ با این توضیح که گارلند توانایی فوق العاده ای در آوازخوانی و اجرا داشت. شاید پیش از پرداختن به فیلم جودی » نیاز باشد تا توضیحاتی درباره گارلند داده شود با این توضیح که خواندن سرنوشت او می تواند بخش های زیادی از داستان فیلم را لو بدهد. پس اگر علاقه ای به اطلاع از داستان زندگی گارلند ندارید، از خواندن توضیحات درباره او خودداری نمائید.
رقصهای مادری به نام کیم های جا در فیلم Mother، سر در گمیهای کاراگاه پارک و کاراگاه سئو از یافتن حقیقت در فیلم Memories Of Murder، هیولایی نمادین و برخاسته از تاریخ ی کره در فیلم The Host، قطاری آخر امانی و آینه نظام طبقاتی در فیلم Snowpiercer و ابَر خوکی محصول سرمایه داری آمریکا که افسارش به دست دختر بچه کرهای در فیلم Okja میافتد، یادگاریهای بر جای مانده از سینمای بونگ جونگ هو تا به امروز است. فیلمسازی که در دل تجربههای ژانری خود، به تعادل میان مخاطبان عام و خاص میرسد. دغدغه فرمیاش در ژانر از یک سو و نگرشهای یاش از سوی دیگر او را جزو گروهی از فیلمسازان قرار میدهد که آثارشان سطوح مختلفی دارند. از مخاطبانی که در درجه اول سینما را بهعنوان سرگرمی میبینند تا مخاطبانی که بخواهند بعد از هر بار دیدن به لایههای عمیقتر و جزییات بیشتری نسبت به جهان فیلم دست یابند، طیف تماشاگران فیلمهای بونگ جونگ هو را شامل میشوند. از طرف دیگر او فیلمسازیست که سعی داشته همواره مولفههای خودش را داشته باشد. اگرچه تارانتینو او را اسپیلبرگ سینمای آسیا میداند، اما او اسپیلبرگیست که آثارش امضا هم دارند.
فیلم Parasite انگل»، معجون دیگرییست از ژانرهای مختلف مثل درام، کمدی، جنایی و وحشت آن هم از کارگردانی که به خوبی بلد است ژانرها را به خدمت جهان فیلمش در بیاورد.
فیلم جدید "کلیدهای قلب" از یک فرمول آشنا پیروی می کند. یک مادر و پسری که در حال تلاش برای ارتباط مجدد با همدیگر هستند ، یک اوتیستیک که استعداد موسیقی خام او هر کسی را که نواختن او را می شنود، متحیر می کند ، یک بوکسور شکست خورده و در تلاش برای صعود.
هرکدام از این مضامین ها به تنهایی می توانند طرح یک فیلم کامل را پر کنند و در عین حال ، به کارگردان و نویسندگان با اعتبار بسیار زیادی روبرو هستند ، با این حال ، آنها موفق شده اند همه این موضوعات ظاهراً نامربوط را در پارچه ی منسجمی ببافند که باعث می شود یک فیلم لذت بخش و کمی بیش از حد تراژدی را ببینید.
جو-ها ، با بازی لی بیونگ-هون که شاید آن را در "Terminator Genisys" به یاد داشته باشید ، یک قهرمان سابق بوکس و قهرمان آت. ناامید از کار و درآمد ، برای یک وعده غذا کلیک روی ادامه مطلب
نام فیلم برگرفته از دفترچه راهنمایی است که در دوران تفکیک نژادی در آمریکا، برای گردشگران سیاه پوست تهیه شده بود تا در مدت سفر خود مراکز اقامتی، تفریحی و پذیرایی را که به رنگین پوستان خدمات ارائه می دادند، به سهولت و بدون دردسر پیدا کنند. داستان فیلم در برهه ای اتفاق می افتد که چندین دهه مبارزات مدنی سیاهپوستان برای کسب حقوق شهروندی و حذف تبعیض های نژادی به مراحل حساس و سرنوشت ساز پیروزی نزدیک می شده است.
کتاب سبز» روایتی است دلنشین از انبوه مفاهیم انسانی چون تحول و رشد، عشق، یادگیری، آموختن، تسامح، مدارا، غرور و ایثار در کنار تعصب، نژادپرستی، خشونت کور و جمود فکری در مقیاس فردی و اجتماعی. روایتی که نه بر قصه پردازی یک نویسنده خیال پرداز، که بر تاریخ واقعی، مبتنی بوده و این داستان شاهدی گویا بر این مدعاست که تاریخ صرفا سرگذشت فرمانروایان و تمداران و جنگ ها و کشتارها نیست و جویندگان واقعی تاریخ در صورت مداقه در زندگانی توده مردمان عادی، داستان ها و آموزه های بسیار زیبایی خواهند جستادامه متن را کلیک کنید
داستان فیلم در سال 1969 روایت می شود و ما در این دوران با بازیگری افول کرده به نام ریک ( لئوناردو دی کاپریو ) مواجه هستیم که نه تنها در بازیگری بلکه در زندگی شخصی نیز فردی شکست خورده محسوب می شود. صمیمی ترین دوست او به نام کلیف ( برد پیت ) که از لحاظ شخصیتی با خودِ ریک تفاوت های زیادی دارد، تقریباً تنها انسان ارزشمند باقی مانده در زندگی ریک می باشد. کلیف علاوه بر دوستی با ریک، بدلکار او نیز محسوب می شود و در پروژه های سینمایی در کنار اوست. اما پس از اینکه برنامه تلویزیونی ریک کنسل می شود، وضعیت برای او و کلیف بغرنج تر می شود تا اینکه ماروین ( آل پاچینو ) از راه می رسد و برای ریک یک برنامه وسترن آمریکایی در تلویزیون مهیا می کند تا او سقوط را تجربه نکند. این در حالی است که ریک خانه ای هم در همسایگی رومن پولانسکی و شارون تیت ( مارگوت رابی ) خریداری کرده و.
درباره این سایت